وب سایت تفریحی

بهار دارد می آید ...

ترس َم امّا از نرفتن ِ زمستان است ...!!!



 

دَر زندگی یِک وَقتهایی پیش مییاد ؛

که حِس میکُنی بایَد سَرت را بُگذاری زَمیـטּ وَ بمیرے ....

اَما نَمیمیرے وَ فَقَط آه میکشی !

بَراے دَردهایی کِه نَمی تواטּ به کَسی گُفت ،

کِه ایـטּ خیلی بَدتَر از مُردטּ است ...!!!



او "مـــرد" است دستــــانش از تو زِبرتر و پهن تر است
...
صورتش ته ریشى دارد

قلبش به وسعـــتِ دریــــا

جـــاىِ گریـــــه كردن به بالكن میرود و تنـــهای را میبلعد... ...

او با همــــان دستان پهن و زبرش تورا نوازش میكند

با همان صورت ناصاف و ناملایم تورا میبوسد و تو آرامــــ میشوى

آنقــــدر اورا نامــــرد "نخوان"

آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتش را "نسنج"

فقط به او "نــــخ بده" تا زمین و زمان را برایت بدوزد

فقــــط باهاش "روراست باش" تا دنیا را به پایت بریزد...

وقتی یه دختر به خاطر یه پسر اشک میریزه
یعنی واقعا عاشقشه....♥
اما ....
وقتی یه پسر به خاطر یه دختر اشک بریزه
یعنی هیچ وقت دیگه نمیتونه
دختر دیگه ای رو مثل اون دوست داشته باشه.....!




پ.ن: اخه لامصب چطوری از فکرم بکنمت بیرون؟؟؟؟؟؟


 

دور میشــــــــــــوی...
کوچک و کوچکـتر!
امــــــــا...
بزرگ و بزرگــــــــــــــــتر میشود
جای خالیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــت در ذهنم!



 

عشقمان غمـــــــــــــگین استـــ...

مثــل بچه های طــــــــــــــــــــــــ ــلاق !


همـچـون ساعـت شنی شــده ام

کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد

و الـتـمـاس مـیـکــنــد

یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد

مــن هــم …

نه …! !

لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !

بــگـذاریــد تــمام شــوم …

صدای موزیک را زیاد تر کنید

دلم نمی خواد صدای هق هقم را کسی بشنود

برای خنده هایی که گم کرده ام نگرانم ،

مدت هاست کسی از آنها خبر ندارد

برای رسیدن به خانه چقدر عجول بودم ،آخر ناخواسته پشت در ماندم

شما را به جان آرزوهایتان قسم ،

امشب کسی مادری کند ، برایم قصه بگوید

دله دلگیرم بدجور هوس خواب زمستانی کرده

شاید زمانی که از این بی کسی بیدار شوم

کسی کنار احساساتم منتظرم باشد

امسال بر خلاف هر سال خواستم لباس نو واسه عید نخرم

خواستم عید را جشن نگیرم

اما وسطای عید بود که رفتم و یه دست لباس مشکی خریدم

نه واسه تیپ و قیافش

واسه اینکه به جای جشنای هر سال امسال را عزاداری کنم واسه همه ارزوهام

الان 2 ساله که من هیچ عیدی ندارم و امسال که دیگه واقعا بدترین شروع زندگیم بود

برام دعا کنید یا به خواستم برسم یا این اخرین سال زندگیم باشه

نمیخوام دیگه بدون رسیدن به هدفم حتی نفس بکشم

خسته ام از خودم


برام دعا کنید یا بمیرم یا به هدفم برسم

 



از دور دوستتــــــــ داشتم !
بی هیچ عطـــری
آغــــوشی
نگاهــــــــــی
یا حتی بوســـــــــــه ای
تنـــها دوستتـــــــــ داشتمــــــ …
اما حالا اگه دور شــــی …
چه کـــــنم با اینهمــــه وابستــــــــــــــگی


مـُزَخـرَف می شـَوَمـ
کـه بـَرای ِ دیگـَران قـابِل ِ دَرکـ نیسـتَمــ
حَتّـی عَزیز تـَرین کـَسَـم را اَز خود
مـی رانـَم ....
امّـادر دلـَم آن لحظـه ِ آرزو مـی کُنـَم تـا
بِگـویـَد :
مـی دانـَم دستِ خودِت نیسـت !
"دَرکِت مـی کُنـَم"

براﮮ بعضـــﮮ בرבها نــﮧ میتواלּ گریــــــــﮧ کَــرב...

نــﮧ میتواלּ فریــــــآב زב :

براﮮ بعضـــﮮ בرבها

فقـــط میتواלּ

نگــــاه کَرב

و بــﮮ صـــــבا شکستــ .

 

از ان روز که رفتی.....

 

 

 

کارت شارژ ها را سیگار میخرم....

 

 

 

وبا خیابان ها حرف میزنم...همینطور پیش برود...

 

 

باید گوشیم را هم بفروشم   کفش بخرم..........

بوــے فـَـــراموشے گرفتــہ اَґَ
رَنگــــِ تَنـــ ـهایـــ‗__‗ــــ__‗ـــــــ__‗ـــــــ__‗ــــــــــ‗__‗ــے
دٍل شکستـگے
بُـغــــض وَ خـامـوشـــــــ‗__‗ـــــے

چـیـزــے نیستــــْ

تـآریـ ـخ مَصـــرَفـمْــ ـ گذشتـــ ـہ اَستـــْـ !!




گلایه ای نیست...
از نبودنت گلایه ای نیست
تو مقصر نبودی ..
من عاشق نیستم …
وگرنه هزار و یک راه بود برای پابند کردنت …-



کی میگه مرد گریه نمیکند

بعضی موقع ها اینقدر سخته زندگی

که مرد باشی تا بتونی گریه کنی!!؟

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

تنهاییت برای من ...

غصه هایت برای من ...

همه بغضها و اشكهایت برای من ..

بخند برایم بخند

آنقدر بلند

تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...

صدای همیشه خوب بودنت را

دلم برایت تنگ شده

دوستت دارم ...


برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

مچم رو می گیرم تو یه دستم
رگمو حس می کنم زیر انگشتم
پس هستم
تیغ تیز ، تو ببر دستمو ، تا بمیرم
من نتونستم ، انتقامم رو ، از این دنیا بگیرم
پس باختم
کف اتاق من پر شده از خون سیاه
تو یه قاب پنجرم ، نه ستاره هست ، نه ماه
منو ببین تو ای خدا
بوی مردن می گیره تنفسم
من نگاه رو به خیالت می دوزم
در انتظار هیچکسم
دست منو بگیر خدا ، منو ببر از این زمین
منو رها کن از خودم ، جون منو بگیر ، همین
منو ببین، منو ببین


این سیگار که میکشم همان فریاد هایی است که نمیتوانم بزنم ,

همان حرفهایی که جراًت گفتن به کسی را ندارم ,

همان دلتنگی هایی که روز به روز پیرم میکند ,

همان خاطراتیست که نه تکرار می شوند و نه فراموش ,

همان تنهایی های که کسی پرش نمی کند ,

همان درد هایی که درمان ندارند


آن زمان که دیگر نمی توان ازسیاهی ها سپیدی ساخت 

آن هنگام که جغد پیر ترانه های خاکستری بر دیوار اتاقم چنبر می زند 

زمانی که درد خیمه می بندد بر چهارچوب مغزم 

لحظه ای که هر ثانیه همانند پتک می کوبد بر افکارم 

من در می یابم مرگ را 

خود کشی را 

خودکشی دیوانگی نیست 

خودکشی حقارت نیست 

خودکشی حماقت نیست 

زمانی که مغزم پیش می رود به هر نا کجا آباد ! 

وقتی که غده بد خیم زندگی ریشه کرده است بر روحم 

زمانی که برای واژه خوشبختی معنایی نمی یابم 

لحظه ای که چشمانم به هر سمتی می رود واژه مصیبت را بر دیواره ها می خواند 

من در می یابم مرگ را 

خود کشی را 

خودکشی ضعف نیست 

خودکشی درماندگی نیست 

خودکشی جهالت نیست 

شعار ندهید که زندگی زیباست 

عشق و امید وآرزو را غرولند نکنید 

در می یابید مرگ را 

خودکشی یعنی شهامت 

خودکشی یعنی جسارت 

خودکشی یعنی رهایی 

خودکشی ... آه ... خودکشی


تعداد صفحات : 31